زندگیم اون شکلی نبود که میخواستم ولی چون پدر و مادرم ناراضی بودن و من با التماس خواسته بودم اجازه بدن باید همه چیز رو تحمل میکردم. قبل ازدواج قرار گذا سال ۸۷...ادامه مطلب
مادر سهیل دائم از ما میخواست بچه دار بشیم. میگفت نکنه نازا هستی . منم میگفتم حالا زوده تازه ما میخواهیم اول خونه بخریم بعد بچه دار بشیم. من یخورده میت سال ۸۷...ادامه مطلب
سهیل به خاطر کار مشترک آموزشی هر دومون با چندتا دختر مدرسه ای دوست شد. همشون بهش زنگ میزدن ولی اینبار وارد ماجرا شدم به دختر مدرسه ای فهموندم کا سال ۸۷...ادامه مطلب